تاريخ : دو شنبه 17 آذر 1393
| 14:48 | نويسنده : shahram
صـــدام از گـــريــه ديشــب گــرفـتـه
چــه احـســاسـي چــه بــاروني چــه حــالــي
بـا اشــکام بـاز مــهمــوني گــرفـتـم
همــه چــي هـســت فـقــط جــاي تــو خـالــي
چــه معــصـومــانــه افــتـادي تــو ايــن عکـس
چــه لبــخـند نجـيبـي رو لبــاتــه
تــو مـي خنـدي و مــن گــريــم گــرفـتـه
چقــدر ايــن خـونــه تـشنـه صـداتـه
نظرات شما عزیزان:
هی رفیق!!! بغضهایم را مسخره نکن! به سه نقطه های اخر حرفهایم نخند!
تمام زندگیم نقطه چین است...! اینها تمام نوشته های تاریکی ذهن دنیای من است...
اینجا کلبه وحشت من است! چرخ و فلک خاطره هاست...سکوت چشمها و سرسره ی بغضهاست...
تمام زندگیم نقطه چین است...! اینها تمام نوشته های تاریکی ذهن دنیای من است...
اینجا کلبه وحشت من است! چرخ و فلک خاطره هاست...سکوت چشمها و سرسره ی بغضهاست...